قی کردن ناراحتی هایم



من امشب زیاد گریه کردم

یکیش به خاطر این بود درک نمیکنه بابعضی کاراش چقد ما اذیت میشیم و ذره ذره پیر میشیم

بعدش دیگه همینجور هی اشکام میومد

الانم ی وبلاگ رو یکی ازبچه ها بهم معرفی کرد،خانمه مادر ی بچه نه ساله اوتیسمیه که شوهرشم فوت کرده

گریه کردم چون قدر مادر رو هرچقد بد باشه نمیدونم گریه کردم چون خیلی کم طاقتمو صبور نیستمو باکوچیکترین

چیزی بهم میریزم گریه کردم برای دل صبور این خانم وخجالت کشیدم ازخودم ورفتارام

خدایا هممون رو عاقبت بخیرکن


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

تابش معماری یک منزل جامعه سازی یا جامعه شناسی؟ مهــــــرآنه :) dreams comes true Imam Khamenei. quotes ویکی ناب هیئت محمد رسول الله شیروان لوله کاروگیت پایپ ایران کاروفناوری کلاله